عشقی

بهترین سایت عاشقانه واسه تموم عشقیا

عشق بی پایان!!!

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "

پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :

او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !

یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .

پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است !

۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی

چرا؟؟؟

چرا؟

چرا رفتی؟

چرا تنهام؟

چرا گوشه گیر شدم؟

شایدم من کمتر دوستت داشتم،یا اینکه...

شایدم ما،واس هم ساخته نشده بودیم..

نه،فهمیدم چرا!

تو لیاقتشو نداشتی.

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۳۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی

درست وقته که...

درست وقتی که فک میکردم همه چی خوبه...

درست وقتی که فک میکردم همه چی روبراهه...

درست وقتی که عاشقت شدم....

درست وقتی که فک میکردیم دیگه مل همیم...

.تو رفتی و هیچ وقت نگفتی که چرا رفتی.

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی

شما هم باید شکست عشقی بخورید!!!

شما هم باید شکست عشقی بخورید!

بیشتر شکست‌های عشقی در روابطی رخ می‌دهد که از نوع اول هستند؛ یعنی عشق آتشین دوران نوجوانی که طرفین شکل آرمانی طرف مقابل را دوست دارند و وقتی با شکل واقعی او مواجه می‌شوند، رابطه را قطع می‌کنند

ادامه مطلب...
۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی

تورا دوست خواهم داشت...

تو را دوست خواهم داشت...

آن چنان که ؛ خود را...

حتی اگر....

تمام عشاق را دیوانه بخوانی...

و عشق را...

قصه ای بی سرانجام...

من...

تو را دوست خواهم داشت...!

حتی بیشتر از خودم..!!

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی

تو،توی سابق نیستی


ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﯾﯽ ...

ﻧﻤﯿﺸــــﻮﺩ ...!

ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ...

ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺑـﻮﺩﻥِ

" ﺧـــــــــﻮﺩﺕ "

ﻫﻢ ﭘـُﺮ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ !

ﭼﻮﻥ

" ﺗــــــــﻮ "

ﺩﯾﮕﺮ ...

" ﺗـــــــﻮ "ﯼِ ﺳﺎﺑﻖِ ﺭﻭﯾـﺎﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘــــــــــﯽ ...!

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی

زخمی

برای دل خود می نویسم:
برای دلتنگی هایم.
برای دغدغه هایم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست
برای دلی که دلتنگم نیست...
برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست...
برای خود می نویسم!
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست...
۱۴ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی

وقتی...


همیــــــشه  وقــــتی پراز حــرفی
وقــــتی بـــــغض میکـــــــنی
وقتی داغــــــونــــی
وقتـــی دلـــــــت شکسـته
دقــقـا همـــیــن وقـتــــا
اینقــدر حــــرف داری کــه فـقطـ میـــتونی بـگی:
...."بیخیـــآل"....
۱۴ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۲۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی

عاشق تنها...



خیلی وقته یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش

3-2 ماه بیشتر زنده نیست

یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی 2 خط موازی

که هیچگاه به هم نمی رسند

یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست

و یاد گرفتم هر چه عاشق تری ، تنهاتری!

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۰۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیررضا ابراهیمی